توکه در دورترین فاصله ها
سطری از کهنه کتاب من را
هاشورزدی ،
و به تنهائی ،
در نهان خانه تردید نشستی ، به غلط ، پاکش کردی
حاصل بود و نبود من بود .
باوری بود روان ، ازچه رو !
شبانه خاکش کردی ! ؟