هاشم افسریان خاطرات و شعر ها

بازگوئی خاطرات تا پیرسالی، ازمشهد قدیم تا کرمان آن سال ها، از هنرهای تزئینی تا هواپیمائی ملی و ماهان، از ناگفته ها تا گفته ها

هاشم افسریان خاطرات و شعر ها

بازگوئی خاطرات تا پیرسالی، ازمشهد قدیم تا کرمان آن سال ها، از هنرهای تزئینی تا هواپیمائی ملی و ماهان، از ناگفته ها تا گفته ها

صدای موج


دریا ، صدای موج تو با ماست روزوشب

وقتی کف ات به ساحل آرام میرسد

آن توری سپیدحجابش « موج »

می ریزد ازسرش

دستم به سینه بازش نمیرسد

حرفی نگفته ، زلفی بدست باد نداده

محو میشود .

دریا ، این شعر کیست ، که تکرار میشود ؟

خوش میدهی نشان ،

 معشوق خوش جمال مرا

هر لحظه ، بی امان .



                                                          


   


نظرات 2 + ارسال نظر
فریاد36 چهارشنبه 22 آبان 1392 ساعت 20:57 http://fariad36.persianblog.ir

چند تا از شعرهاتون رو خوندم و لذت بردم.نگاه شاعرانه زیبایی دارین.و موسیقی قشنگی در شعرهاتون جاریه.بیشتر نیمایی هست شعراتون. موفق و پایدار باشین

خیلی ممنون سعی دارم که جملات موسیقی خود را داشته باشد

علیرضا راجی جمعه 17 آبان 1392 ساعت 12:11

سلام
استفاده کردم

قربانتان علیرضا راجی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد