خاطراتی که از «هما» برایتان میگویم، اشارههائی دارد، به ضعف ها و اشتباهات و کج روی ها و تفسیر به رای جماعتی،که از انقلاب برداشت مخصوص خودشان را، در آن سالها داشتند. ماندگاری اینگونه خاطرات، کمک میکند که اگر خدای ناکرده ! زبانم لال ! بخواهیم ازتاریخ درسی بگیریم، مستنداتی داشته باشیم. اگرچه این موارد اهمیت آنچنانی، در تاریخ هواپیمائی مملکت ندارد.
قضیه اول:
آقای محمدباقریان، پانزدهم شهریورپنجاه و نه، حکم مدیرعاملی بهدست، و بی تشریفات، پشت میز ریاست، درطبقه سوم اداره مرکزی نشست. ازکاپیتان محمد حسنیکه در کانادا مشغول پرواز بود، خواستکه به ایران بیاید، اونیز پذیرفت.آخرین روزهفته دوم، نزدیک ظهر، هواپیماهای جنگی عراق، فرودگاه مهرآباد را بمباران کردند. باند فرودگاه آسیب دید و چندهواپیمای نظامی هم درآتش سوخت.
درآن زمان، مسئول عملیات حج هما بودم. حج تعطیل شد. حدود دوازده سیزده هزار نفر باپیش پروازها، و تعدادکمی ازکاروانها، به جده اعزام شدند. کلیه پروازها متوقف شد. مسافرینیکه درراه بازگشت به ایران بودند در اروپا و مبادی پروازی سرگردان شدند. احتمال حمله مجدد وجود داشت، لذا حفظ و ایمنی هواپیماها در الویت قرارگرفت. شرکت نیمه تعطیل شد.
ستادی درزیرزمین ساختمان کامپیوتر، برای ادارۀ شرکت شکل گرفت. کاپیتان حسنی، مسئولیت عملیات شرکت را پذیرفت و هواپیماها را از تهران دور کرد. هزینه های شرکت بهخاطر شرایط جنگی افزایش یافت و درآمدها به صفر رسید. یک ماهی طول کشید تا شرایط برای فعالیت مجدد و انجام پروازها، آماده شد. اولین پرواز با مسافر، درمشهد به زمین نشست و شرایط عملیاتی بهبودیافت
.
بعداز جریان گروگانگیری، تحریم های تجاری و انسداد دارائی ها وضبط سرمایه گذاریهای ایران آغاز شد. بالاخره مجلس بیانیه الجزایر را پذیرفت و دردیماه 59 دستورالعمل اجرائی آن آغازگردید و گروگانها آزاد شدند.
آقای باقریان، بهاتفاق نخست وزیر ( مرحوم رجائی) به الجزایر سفر کرد و دربازگشت اولین کمیته پیگیری بیانیه را، تشکیل داد و مدیران و کارشناسان حقوقی « هما » را سامان داد تا بتوانند پاسخگوی دعاوی مطروحه در دادگاه لاهه باشند. «ایران ایر» اولین سازمانی در ایران بود که توانست دارائی های خود راآزاد کند و از دادگاه موفق بیرون آید. پیگیری های مدام و تصمیم گیری های قاطعانه آقای باقریان، باعث سربلندی واعتبار « ایران ایر» در مملکت شد.
قضیه دوم:
درسال60 هیاتی از طرف مجلس شورای اسلامی، به بین المجالس کوبا روانه شد. تعداد زیادی از نمایندگان دوره اول مجلس، برای این سفرثبت نام کرده بودند. میشودگفت، این اولین هیات اعزامی مجلس بعد از انقلاب بود.
تا آنجا که در خاطر دارم، 20 تا 30 نفری میشدند. پروازآنها، با مشکل فنی مواجه شد. جنجالی بزرگ بهراه افتاد. مدیرعامل را به پاویون دولت احضار کردند. آقای باقریان تا آنجا که آموخته بود برای آنها کلاس گذاشت و از تاخیر ایجاد شده عذر خواهیکرد. و تا حرکت هواپیما در پاویون باقی ماند.
تاخیرات پروازی مثل امروز، برای مردم عادی نشده بود. صباح زنگنه نماینده قلم بهدست مجلس، در روزنامه کیهان مقاله ای علیه « ایران ایر» نوشت و در بخشی از این نوشتار، پوشش مدیرعاملِ هما را به سُخره گرفت، که "جوانکی است، آراسته و خوش چهره، با کفش و شلوار و پیراهن همرنگ وهماهنگ " و بقیه قضایا.
درخاطرات ناطق نوری در خصوص این سفرآمده است: " اول خیال میکردیم، چون کوبائی ها دعوت کرده اند، پذیرائی و هتل رایگان است و هزینه ای برای مجلس ندارد. اما روز بعد از استقرار، وقتی اجاره محل را اعلام کردند، مجبور شدیم همه در یک خانه جمع شویم". موسوی تبریزی، امامی کاشانی، دعائی، فخرالدین حجازی، بشارتی، خانم دستغیب، از اعضاء این گروه بودند.
از قضای روزگار، همان طورکه آنها در پاویون حال «هما» را گرفتند، در افتتاح بین المجالس، مراسم رقص زنان و و دختران کوبائی، حال همه آنها گرفت! ! ! حالا شما باور نکن.
قضیه سوم:
عده ای از مدیران قدیمی با پیروزی انقلاب و جاری شدن شور انقلابی، با موضعگیری بعضی از کارکنان مواجه شدند و خودخواسته یا ناخواسته، به شرکت نیامدند. هوا هوای بعد از انقلاب بود. مدیر بوده باشی و خیانت نکرده باشی ! ؟ آن بنده خدا « ژوبین شکوهیان» که مدیر موفق ترینکترینگ خاورمیانه بود، بعلت اجباری کردن شستشوی دستها با صابون، بعد از رفتن به توالت ؛ مورد عتاب کارگرانش قرار گرفت و تا مرزِقهر از شرکت پیش رفت.
آقای باقریان برای تعیین تکلیف نهائی و رسیدگی به وضع پرسنلی آنها، سه نفر از مدیران را مامور رسیدگیکرد. من یکی از این سه نفر بودم. آقای اسماعیل ملکی، معاون مدیرعامل، در خدمات فرودگاهی، برای دفا ع از عملکردش، حاضر شد. او را خوب میشناختم. زیر مجموعه آن مدیریت بودم.
آقای مهدی صانعی همشهری دوست داشتنی من، یکی دیگر از این سه نفر تجدیدنظر کننده بود. او که به درستکاری و صداقت زبانزد است، مواردی را که همکاران قسمت مالی به عنوان سوء مدیریت، و بی توجهی به درآمد های دلاری، برای او ردیف کرده بودند، بهعنوان دادخواست مطرح کرد. بحث و گفتگو بیش از ساعتی بهطول انجامید و صانعی قانع نشد و آقای ملکی اطاق را ترک کرد.
در موقع امضاء صورتجلسه، با تعجب دیدم که رای مثبت داده است. سئوال کردم، چه شد که تغییر رای دادی ! ؟ گفت چشمم به کفِ کفش او افتاد، دیدم نیم تخت انداخته است. - آن وقتها کفِ کفشها، در اثر پیاده گز کردنها، سوراخ میشد. تعمیرکاران کفش،که مشهدیها بهآنها لخهدوز میگفتند، با تعویضِ نیمی ازکف کفش، رفع این مشکل میکردند .
صانعی میگفت: مدیری با این موقعیت شغلی در هواپیمائی، وقتی کفش نیمتختدار میپوشد، بایستی آدم سالمی باشد. یعنی یک نتیجه گیری مشهدی کرد و آقای اسماعیل ملکی بازنشسته شد و به استرالیا رفت وضمن ادامه تحصیل، به کار آژانس هواپیمائی پرداخت و تا امروز «هما» را فراموش نکرده و همچنان دوستش میدارد.
قضیه چهارم:
دوره مدیرعاملی آقای «محمدسپهری راد» بود، درسال 61. پست معاونت بازرگانی را داشتم و برای شرکت درجلسه عمومی سالانه شرکت های هواپیمائی عضو یاتا، به اتفاق مدیرعامل و یکی دیگر ازهمکاران( آقای اقبال) عازم ژنو بودیم. ضمناً آقای «عموزاده» از سرپرستان موفق واحد فروش، برای تصدی رئیس شعبه سویس انتخاب شده بود، تا قبل از ما به ژنو برود و امور شعبه را سامان دهد. عصرروزِ قبل از پروازِ او، آقای «لاهیجی» مدیرکل فروش، به من در منزل تلفن کردکه،" مدیرعامل دستور داده که ایشان فعلاً به ژنو نرود." به «لاهیجی» گفتم بیخیال، اگرپرسیدند، بگو که فلانی را پیدا نکردم. روز بعد متاسفانه، دستور مدیرعامل بطور مستقیم اجرا شده بود و«عموزاده» از پرواز بازماند و بهخانه برگشت. اولین نامه توبیخی من در«هما» به شکل زیرصادرشد:
به شما دستورداده شده بود که به فردی که بعنوان رئیس شعبه ژنو تعیین شده، ابلاغ نمائید که فعلاً به محل ماموریت خود اعزام نشود.
شما در ابلاغ این دستورکوتاهی نمودید................. بدینوسیله توبیخ میشوید
محمد سپهری راد – مدیرعامل
وقتی دو روز بعد، برای شرکت درکنفرانس، به فرودگاه ژنو وارد شدیم؛ آقای«سپهری راد» آدرسِ خانۀ سازمانیِ رئیس شعبۀ «هما» راگرفت وگفت، من به هتل نمیآیم، ازآپارتمان رئیس شعبه استفاده میکنم،که خالی است.
بعدازگذشتِ اینهمهسال، هنوز انگیزۀ اینآقای مدیرعامل، درجلوگیری ازاعزامِ عموزاده،که بهتوبیخ حقیر انجامید برایم روشن نشده؟ ! آیا اینحرکت بخاطرِاستفاده از آن خانه و نپرداختن هزینۀهتل بود؟
نبایستی چنین باشد!
سلام و تشکر
با استفاده از خاطره نویسی شما ٬ تاریخ شرکتهای بزرگ و عزیز ایران ماندگار میشود ...
سالم و پویا باشید
قربانتان علیرضا
با سلام این خاطره 4 قضیه داشت خوب من هم 4 نظر میدم:
قضیه 1 - به حسنی من میگم مثل سایر مدیران.
برو آدم لایق تو غازها تو بچران.
قضیه 2 - تاخیرای پروازی تو خواب بوده یا بازی.
حالا باید از رو حلم .با تاخیرا بسازی.
قضیه 3 - مدیر بوده باشی اما خائن نباشی .
فهمش یکم ثقیل واسه قاضیای ناشی.
قضیه 4- تبریک سپهری راد خونت آباد آباد.
نباس پول مملکت به مدیر هتل داد.
با صرف جوئی های امثال توست تا حالا.
که ریشه تورم خشک شده تا به بالا.
ممنون دائی جان از خاطرات آموزنده تون.
Huumm!! Jalebe sale 61... can't wait to hear more about Homa
in msaele hoa ham braye man jaleb shodeh roye asl anha ra donbal mikonam.