تیر ماه سال چهل و نه، بسرم زد تا به «کاخک»، آن بهشت سرزمین گنابادیها، بعد از زلزلۀ سهمناک و دردناک، سری بزنم.
بگویمکه: از نوسازی دوسالی گذشته بود. خانه ها ناتمام و اکثراً بدون سقف، و مردم کماکان در چادرها و همگی مسخ آن قهر. امامزاده «سلطان محمد عابد» که بروایت روزنامه چی ها، تنها برجامانده و سقف فرو نریختۀ آن سامان بود روی تپه ای کنار آبادی گریه میکرد. همان جا، بهنظاره ایستادم چند.
از ایوان ورودی، تنها دوپایه بازنجیریکه هررهگذر، بوسهای برآن میداد و به سر و صورت میکشید باقی مانده بود. که سیاه بود و خاک آلود. حالا از هر کجایش میشد که وارد صحن امامزاده شوی. چرا که هنوز هیچ در و پیکری برایش نبود.
خورشید، توی کوه داشت با ماتمی پائین میرفت، و غبار کویر نظاره اش را آسان کرده بود. ماتمی نه از اینجا، که از تمامی کاخک های ویران شده روی این آب و خاک .
خورشیدکه میرفت، من هم میرفتم، که حمدی بخوانم و زیارتی بر اینهمه کشتگان حادثه.
سنگ های قبر، همتراز با صحن، و نوشته ها با کلماتی بهم نزدیک. « زهرا با دوفرزند علی و حسن فوت بر اثر زلزله نهم شهریور 1347» ، «معصومه با فرزند دوساله براثر زلزله نهم شهریور». کربلائی سیدتقی، بر اثر زلزله نهم شهریور. وتکرار و تکرار و تکرار.که دیدم باید جائی باشد که بهدیوارش تکیه دهم، و هم به ایمان و تسلایش . همان کردم که باز ماندگان حادثۀ شوم. و حاصل جز تاسف هیچ.
درآستانۀکوههای غبارآلود، خورشیدکه میرفت، شیارِ بولدزرها را، روی تپۀ پشت بارگاه، دنبال میکردم که یاد آور تدفینهای دسته جمعی بود.
سال بد
سال نگون.
سال بیآبی کاریز
سال خون.
سال بیمهری مهر
سال تنهائی دشت.
سالیکه کشت نشد
سالیکه چرخ نگشت
از چو من مرده دلی، توقع نظر نبود.
مرده ای بر دل خاک،مرده ای در پیکرش.
ممنون دائی جان.
neveshteh hashem jan baece shod ke yek bar digar an hadeceh ta asofbar ra be khater biavaram va an namayeshgahe naghashi ra ke chand sal bad dar Tehran bargozar shod va naghashihaee ke az kharabehhaye anja ra neshan midad ke hanoz barja bodand va shah ateraz kardeh bod ke ma hammeh ja ra sahktim vali hkarabehha hanoz be haman vaz mandeh bodand
با سلام ، حقیقت چند بعد دارد ، اول آن که خود شاهد ماجرا باشی ، دوم آن که عکس را ببینی و دل در درون حادثه ببری ، سوم آن که بشنوی و چهارم آن که با قلمی به نگاری که خواندنش انسان را در لحظه لحظه روز موعود و اتفاق رخ داده قرار دهد و به گونه ای که شما را ببرد به سالهائی که حادثه رخ داده و در عین زمان قرار گیری !؟ جناب افسریان عزیز ، نگارش ارزشمند تان عین بطن حادثه را ترسیم می کرد . کمال صحت و سلامت را بر وجود مبارک آرزومندم - ارادتمند شما - هریسچی