هاشم افسریان خاطرات و شعر ها

بازگوئی خاطرات تا پیرسالی، ازمشهد قدیم تا کرمان آن سال ها، از هنرهای تزئینی تا هواپیمائی ملی و ماهان، از ناگفته ها تا گفته ها

هاشم افسریان خاطرات و شعر ها

بازگوئی خاطرات تا پیرسالی، ازمشهد قدیم تا کرمان آن سال ها، از هنرهای تزئینی تا هواپیمائی ملی و ماهان، از ناگفته ها تا گفته ها

سپاهی دانشِ معصوم آباد


 شهریور چهل وسه، درامتحانات متفرقۀ کرمان، بعلت دریافت نمره تک -3- از انشاء ؛ رَد شدم و در دورۀ بعدی، نمرۀ انشاء به 18 رسید و خلاص شدم. بالاخره دیپلم ریاضی را درکرمان گرفتم. موضوع را پیگیری کردم، معلوم شد آنچه که نوشته بودم، بوی سیاسی میداده و تصحیح کننده ورقه، بیچاره ازتوده‌ای‌های ندامتی بوده و ترسیده است. نگارش را ندیدگرفته و به نتیجه، نمره داده بود. با خودم گفتم این چندماه هم روی آن 12 ماهی که بدست خودم حرام شده بود.

خدمت سربازی درپیش بود. دوره چهارماهه آموزشی سپاه دانش، مهرسال44 درپادگان 5 مشهد شروع شد و من هم بخاطر درازی قد، درصف اول قرارگرفتم، با لباس گشاد سربازی، که خیاط روزگار آن‌را، اندازه ام کرد.

ادامه مطلب ...