هاشم افسریان خاطرات و شعر ها

بازگوئی خاطرات تا پیرسالی، ازمشهد قدیم تا کرمان آن سال ها، از هنرهای تزئینی تا هواپیمائی ملی و ماهان، از ناگفته ها تا گفته ها

هاشم افسریان خاطرات و شعر ها

بازگوئی خاطرات تا پیرسالی، ازمشهد قدیم تا کرمان آن سال ها، از هنرهای تزئینی تا هواپیمائی ملی و ماهان، از ناگفته ها تا گفته ها

عروسی ها

دعوت شده بودیم به عروسی. در بلاد آذربایجان در شهر خوی، جائی که شمس در او غروب کرد ودیگر برنتابید. غربی ترین شهر نسبت به زادگاهم،مشهد. تماشای سنت عروسی، زیرسایه‌ئ همین  نظام اسلامی، که شادی را کوپنی کرده است. و مقایسه آن را با دیروزها لازم دیدم برای باز گوئی.

مطابق معمول این سالهای بعدازانقلاب دراین مجلس، زن ها جدا و مردها جدا. منتهی زیر یک سقف با پرده ای جداکننده، تا ازصدای موزیک، زن ها هم سهم ببرند. ارکستر، شامل یک نفر کیبورد نواز بود و یک خواننده و یک طبال. هر سه جوان آموخته شده در همین سی و چند سال. بی هیچ وقفه و ادعائی زدند و خواندند و میهمانان رقصیدند. البته آهنگ ها، ملقمه ای از ترکی خودمان و لوس‌آنجلسی وترکی استامبولی. واژه ها و کلمات وموسیقی این همسایه مسلمان غربی ما، عجب نفوذی درآن خطه کرده است ! با دیدن فیلم های سریالی به زبان اصلی، که به زیرنویس ودوبله، بی احتیاج است. آنجا که باشی، نفوذ فرهنگی را ازامواج ماهواره کاملا حس میکنی. 


ادامه مطلب ...