ا
سینما فردوسی به سبک سالنهای کنسرتِ اروپائی ساختهشده بود. بالکن آن در طول و عرض سینما ادامه داشت. نمای بیرونی آن بهصورت مدور، از تختهسهلائی که با لاکالکل آن را رنگ کرده بودند ساختهشده بود و با بالکن سایر سینماها، تفاوت داشت. گاهی اوقات که فیلم پاره میشد و یا صدا نداشت، مردم به بغل این تختهها میکوبیدند تا آپاراتچی حواسش جمع شود. به صدای فیلم ناطق میگفتند.
سینماهای دهه سی تا چهلِ مشهد به ترتیب ساخت: شهرزاد، فردوسی، ایران، هما، متروپل، کریستال، و رادیوسیتی بودند. اسامی همانطور که جلو میرویم فرنگی میشوند. آن سالها، نودونه درصدِ فیلمها، به زباناصلی بود. برای فهم تماشاچی، بعد از نمایشِ ده بیست دقیقه از فیلم، یک اسلاید با زمینه سیاه و خطوط سفید ظاهرمیشد که نتیجه گفتگوهای این مدت را خلاصه کرده بود. بعدها یک گروه از دانشجویان ایرانی مقیم ایتالیا، کار دوبلۀ فیلمهای ایتالیائی را، در آنجا شروع کردند که با استقبال فراوان روبرو شد. این کار رقابتی را بین سینماگران ایجاد کرد و درنتیجه بازار سینمای آمریکا عقب ماند. فیلم برنج تلخ از آن جمله بود. پردۀ بزرگ نقاشیِ هنرپیشه زن آن «سیلوانامانگانو»، با شلوارک وتی شرتی که یقه آن تا وسط سینهاش باز بود، به چشم هررهگذرکه از خیابان ارگ میگذشت، فرومیشد. استفاده ابزاری از هیکل زیبای او که در برنجزار ایستاده بود و دستۀ شالی را در دست داشت، مذهبی جماعت شهر را نگران و دلواپس نمیکرد؛ اما یکی از ریشههای مخالفت با سینما، به همین چیزها برمیگشت.
در دهه سی تا چهل، ارگ خیابان محبوب قشر متوسط جامعه و جماعت سینمارو بود. خیابان متجددین شهر. پنج شش سینما در این راسته وجود داشت. فروشگاههای جدید و کالاهای مدرن و وسائل زینتی، ساعت و جواهر و پارچه فروش و کفاشی و خیاطهای مردانۀ معروف. کافه بستنی، قنادی و چلوکبابی و باشگاه بیلیارد و یگانه باغ ملی، با مجسمه های زیبائی از ونوس. همچنین دفاتر احزاب پان ایرانیست و حزب ایران. اولین مغازه ساندویچ فروشی در مشهد. بانک ملی، اطاق بازرگانی، باشگاه افسران، اداره پست و دادگستری و شهربانی و دارائی. زندان و هتل باختر. وجود این وارییته مشاغل و مراکز تفریحی و وقت گذرانی، راسته ارگ را پرجنب وجوش و فعال وپر جمعیت نشان میداد. آدمهای متشخص و سرشناس، پسر و دختر های دبیرستانی، ژیگولو ها، سینما روها، ادارهجاتیها، جایشان سرشبها اینجا بود. قدم زنان یک مسیر یک کیلومتری را بالا و پائین میرفتند. درکوچۀ سینما ایران، قهوهخانۀ «داشآقا» که سیدی بود خوش برخورد وکمی چاق، پاتوق روشنفکران و شاعران بود. مهدی اخوان ثالث ( م- امید )، نعمت میرزازاده ( م- آزرم) ، شفیعی کدکنی (م- سرشک ) محمد قهرمان و علی شریعتی از آن جمله بودند.
ادامه مطلب ...