هاشم افسریان خاطرات و شعر ها

بازگوئی خاطرات تا پیرسالی، ازمشهد قدیم تا کرمان آن سال ها، از هنرهای تزئینی تا هواپیمائی ملی و ماهان، از ناگفته ها تا گفته ها

هاشم افسریان خاطرات و شعر ها

بازگوئی خاطرات تا پیرسالی، ازمشهد قدیم تا کرمان آن سال ها، از هنرهای تزئینی تا هواپیمائی ملی و ماهان، از ناگفته ها تا گفته ها

بازبینی زادگاهم

با خودم گفته بودم که اگر حالی باشد، قلمی میزنم، که حجت است برای سفر، باز شناسی تازه ایست از خود و محیط ، یعنی که خودت را محک بزنی در برابر محیط تازه ، و نه چنان تازه بلکه از چشم دور افتاده که داشت فراموشت میشد، محیطی تازه برای چشم و دل تازه ئ من وگر نه همان است که بود .

میگویم این طیاره مزه سفر را از یاد انداخته و آدم فراموش میکند ماجرای گنبد نما گرفتن و سلام دادن از دور به حضرت را، که چه شوری و چه شوقی ، و یاد سفر اول و اینکه شاگرد راننده از منهم گنبد نما میخواست که نمیدانستم بایستی داد یا نه .


          

ادامه مطلب ...