هاشم افسریان خاطرات و شعر ها

بازگوئی خاطرات تا پیرسالی، ازمشهد قدیم تا کرمان آن سال ها، از هنرهای تزئینی تا هواپیمائی ملی و ماهان، از ناگفته ها تا گفته ها

هاشم افسریان خاطرات و شعر ها

بازگوئی خاطرات تا پیرسالی، ازمشهد قدیم تا کرمان آن سال ها، از هنرهای تزئینی تا هواپیمائی ملی و ماهان، از ناگفته ها تا گفته ها

ناگفته روایتی از ماهان



آن عزیزانی که تا بحال این خاطرات را دنبال میکردند، مروراین مقاله ممکنست برایشان خسته کننده باشد؛ امابرای آن دسته ازدوستانی که نیم نگاهی به هواپیمائی مملکت دارند، شاید آموزنده و جالب بنظربرسد.

بعد از بیست سال، بخاطرناسازگاری از«هما» جدا شدم و ازکارِ خدماتی به تولید روی آوردم (سال 1368). این تولیدی که مبگویم، به سختی حاصل شد و شرح آن در خاطرات قبلی آمده است. اگرچه زحمتش به رحمتش می ارزید، اما تجربه های بیست ساله و آموخته هایم، بی ثمر و بی اثر مانده بود.

خاطرم نیست چه اتفاقی افتاد که آقای «نوریان» قائم مقام وزیر راه درامور هوانوردی کنونی، که آن زمان از هواپیمای کشوری جدا شده بود به سراغ من آمد و خواست که در راه اندازئ « هواپیمائی ماهان »کمک کنم. به ابتکار و پیشنهاد ایشان، قرارشد همکاران سابق، که از «ایران ایر» جدا شده بودند «ماهان» را یاری کنند.

 بعد از مشورت ها و پیغام پسغام ها، این تیم شامل «کاپیتان حسنی»، معاون سابق عملیا ت «هما» که در کانادا مشغول پرواز بود، «مهندس یمینی» معاون فنی و مهندسی و «ضرابی» معاون برنامه ریزی و کوچک شما که معاون خدمات فرودگاهی بودم و چند عزیز دیگر، جمع شدیم و کاررا شروع کردیم. درست خاطرم نیست. به نظر سال 70 یا 71 بایستی باشد.

  

ادامه مطلب ...