شب آنجاست ، بهانه ات اینجاست
روز اینجاست ، نشانه ات آنجاست
مینویسم ، میخوانی
میگویم ، میدانی
میخواهم ، میرانی
یرای شعر گفتنم ، ترا بهانه میکنم
به ماندگاریت ،
دعای خالصانه میکنم
خم این ساقه سترون را
بر من بسته پا بهانه مگیرسد سکندریست ، بر تابش طلائی آفتاب عشق
نصرت بده مرا
تا از میان سینه تنگم به آفتاب
سلامی ،
دوباره کنم