هاشم افسریان خاطرات و شعر ها

بازگوئی خاطرات تا پیرسالی، ازمشهد قدیم تا کرمان آن سال ها، از هنرهای تزئینی تا هواپیمائی ملی و ماهان، از ناگفته ها تا گفته ها

هاشم افسریان خاطرات و شعر ها

بازگوئی خاطرات تا پیرسالی، ازمشهد قدیم تا کرمان آن سال ها، از هنرهای تزئینی تا هواپیمائی ملی و ماهان، از ناگفته ها تا گفته ها

کالِ قره خان





یادگیری شنا، برمیگردد به یازده، دوازده سالگی. نمی دانم ازکجا با خبرشدم که درکال قره خان، موقعیتی هست که میشود آن‌جا شناکرد. حدود بیمارستان شاهرضا (امام رضای کنونی). این کال یک مسیل بود. از غرب مشهد به شرق می‌آمد، حالاهم هست، ولی روی آنرا پوشانده اند. آب کمی درآن روان بود. این آبراه که شکل دره را بخود گرفته بود، به نظر بصورت طبیعی ایجاد شده بود. حرکت آب و سیل، زمین را شسته بود و دره‌ای ایجاد کرده بود. در آن محدوده، بیست متری از کف خیابانِ اصلی پائین تربود.

درگودالی، که اطراف آن خاک و سنگ بود، آب گل‌آلودی جمع شده بود. هم‌سن و سال‌های من، درگرمای تابستان، تن را به این آب میزدند و با جیق وداد و سروصدا، چند ساعت از بعد از ظهرشان را، با آب بازی، پُر می‌کردند. هیچ‌کس شنا نمی‌دانست. به‌گویش مشهدی، همه غُطّه می‌خوردند. تفریح خوبی بود. 

  ادامه مطلب ...