قوتِ روزانه اکثریت مردم نان بود. یعنی نان اصل بود و بقیه چیزها، فرع برنان. فِریزری درکار نبود که بتوان نان را برای روزهایآینده نگه داشت. خریدِ نان و گوشت، روزانه صورت میگرفت. گرفتنِ نان ازوظائف بچه پسرها بود. معمول نبود دخترها و زنها، برای خرید نان مامور شوند، مگراجباری پیش میآمد. این وظیفه از برادر بزرگتر شروع می شد و در درازای زمان به بعدی انتقال مییافت.
بهطور معمول، پول را به دست بچه ها نمیدادند. عده ای هم نان را نسیه میخریدند. یا بهجای پول، چوب خط به نانوا میدادند؛ چوبی باریک حدود سی سانت، یعنی برای مصرف یک ماه. نانوا بعد از تحویل نان، با چاقو روی آن علامت میگذاشت. اصطلاح "چوب خطات پرشده" از همین جاست.
انتخاب نوع نان دراهمیت بعدی بود. نزدیک بودن نانوایی ارجحیت داشت. صف و نوبتی درکار نبود. جمعیت محلهها تقریباً ثابت بود. نانواییها هم با همین تناسب خمیر میگرفتند و صبح و ظهر و غروب، به تناسب تعداد مشتری، نان ها را آماده می کردند. نوعی نان بود که به آن بربری میگفتند و هیچ ارتباطی با بربری های امروزی که کارگران آذری آنرا میپزند نداشت. تنورآن داخل زمین بود و شاطر، روی زمین دور دهانه گرد این تنور چهار زانو می نشست و خمیر پهن شده روی ساج را، ( بالشتکی بارویه پارچه کرباس) به دیوارۀ تنور می چسباند، یعنی تا سینه خود را داخل تنور میکرد. نانهای پخته شده را با یک سیخ آهنی که سرش چنگک بود از بدنه جدا میکرد و اگر لازم بود چند ثانیه هم وسط تنور نگه می داشت، تابرشته شود.
یزدی پزی ها تقریبا همین روش را دنبال میکنند، منتهی با تفاوت نوع تنور، که ازکف زمین بالا تراست. وجه تسمیه بربری، بهخاطر اینست که این نوع پخت نان مختصِ جماعتی بود که به ایلبربر یا خاوری معروف بودند، از مردمان قوم هزاره افغانستان که به ایران مهاجرت کرده بودند و در خراسان اسکان یافته بودند. نان درازی که بالای آن پهنتر ازپائینآن بود و دو زائدۀ مثلثی ازآن بیرون زده بود. تا دوسه دهه قبل در بعضی ازمحلات تهران این نوع نان وجود داشت که به آن" نان مشدی" میگفتند.
ادامه مطلب ...