در قطار فرانکفورت به پاریس نشسهام ویاد اولین سفری میافتم که سوار قطار شدم؛ سال1341، در هیجده سالگی. چند سالی شده بودکه راه آهن بهمشهد رسیده بود. ایستگاه فعلی هنوز ساخته نشده بود. این سفر را، بادوست نزدیک و صمیمی و اهل کوه، «احمدظریف»، بهقصد صعود به قله «توچال» درتهران؛ در یک برنامه دوروزه شروع کرده بودیم. تا میدان تجریش با اتوبوس واحد و از آنجا تا میدان دربند پیاده گز کردیم. شب را در پناهگاه« اسون» گذراندیم، (تنها پناهگاه موجود در آن زمان) اما از فرطِ سرما، تا صبح خواب به چشممان نرفت. جز یک پتو سربازی، وسیله دیگری برای خواب نداشتیم. این پتوها زیر انداز و رواندازمان بود. روز بعد، به قله رسیدیم و احدی را در راه ندیدیم. از طریق «کاسه توچال» با شناسکی به «در بند» برگشتیم. در مدت 48 ساعتی که در این کوهها بالا و پائین میرفتیم، هیچ کس در این راه دیده نشد، شاید بخاطر اینکه وسط هفته بود. البته ورزش کوهنوردی، مثل امروز بین مردم این قدر طرفدار نداشت. بیان چگونگی تامین هزینه این سفر، بهانه نوشتن این خاطره شد، که به خواندنش می ارزد.